آزاده چون مسیح بر افلاک می رود
این منزل از کسی است که چالاک می رود
بیدرد را چو مار گزد سایه کمند
عاشق به چشم حلقه فتراک می رود
در مشرب پیاله کشان نیست سرکشی
بر هر طرف که می کشیش تاک می رود
بخت سیاه صیقل ارباب بینش است
از سیر گلخن آینه ها پاک می رود
راه ستمگران ز خس و خار پاک نسیت
آتش همیشه بر سر خاشاک می رود
ما را نظر یه جامه و دستار پاک نیست
اینجا سخن ز چشم ودل پاک می رود
بی پرده گردد آن که درد پرده کسان
نباش بی کفن به ته خاک می رود
صائب به خنده هر که درین باغ لب گشود
چون گل به خاک با دل صد چاک می رود